loading...
تفریح و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
hossein بازدید : 76 1392/06/05 نظرات (0)

شمارش
دیوانه ای لب چاه نشسته بود و می گفت: هفت هفت هفت... شخصی به او رسید و گفت: برای چه هفت هفت می گویی؟ دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت: هشت هشت هشت...!

سهم بیشتر
دو نفر با هم شریکی شتری خریدند. دو سومش را یکی داد و یک سومش را دیگری. اتفاقاً سیل آمد و شتر را با بارش برد و اختلاف پیدا شد و پیش حاکم رفتند.

حاکم به آن ها گفت: کدامیک سهم بیشتری دارید؟ مرد اول گفت: من. حاکم گفت: چون تو سهم بیشتری داری سهم تو بر شتر سنگینی کرده و شتر را غرق کرده پس باید سهم طرف دیگر را بدهی.

سوال نیمه شب
اولی: می شود یک سوال از شما بکنم؟
دومی: نه! آخر مرد حسابی ساعت سه نصفه شب هم وقت سوال پرسیدن است!؟
اولی: متشکرم. می خواستم بدانم ساعت چند است.

پیانو
پزشک: خوب من گچ دستت را باز می کنم تا دیگر ناراحتی نداشته باشی.
بیمار: متشکرم دکترجان. حالا می توانم پیانو بزنم؟

پزشک: بله جانم حتماً.
بیمار: آخ جون. چون من تا حالا، پیانو زدن بلد نبودم.

راه حل
اولی: اگر تلویزیون روشن نشد، چی کار کنم؟
دومی: هلش بده، بذار کانال دو!

تیراندازی
شخصی از تیراندازی پرسید: آقا! شما چکار می کنید که همیشه تیرتان به وسط دایره ی هدف می خورد؟ تیرانداز گفت: این که کاری ندارد، من اول تیر را می اندازم، بعد می روم دور آن یک دایره می کشم!

آژانس!
گدایی به مرد پولداری رسید و گفت: آقا لطفاً 200 تومان به من بدهید تا با اتوبوس  به منزل بروم.
پولدار گفت: می بخشید، من فقط 10000 تومانی دارم.
گدا گفت: اشکالی ندارد، مجبورم با آژانس بروم!

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مطالب سایت چگونه بود؟
    به سایت چه نمره ای میدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1034
  • کل نظرات : 63
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 467
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 500
  • بازدید ماه : 684
  • بازدید سال : 1,930
  • بازدید کلی : 166,199
  • کدهای اختصاصی

    پیج رنک

    حمایت مالی به سایت


    نام و نام خانوادگی
    پست الکترونیکی
    مبلغ به تومان